مصاحبه دختراغفال شده توسط مجری مشهور
سال 89 برای اولین بار از او شکایت کردم. برای اینکه این آقا را با یک خانم دیگر در فرودگاه مهرآباد دیدم. مهر سال 89 که اصفهان بودم، تلفنهای مشکوک یک خانم را احساس میکردم که وقتی از او میپرسیدم، میگفت خواهرم است. تا اینکه در بهمن سال 89 در فرودگاه مهرآباد وقت مسافرت رفتن با هم آنها را دیدم.-با هم درگیر شدیم. کار به زد و خورد کشید. آن خانم فرار کرد و او هم به مسافرت نرفت.
اولین بار است که تصمیم گرفته مصاحبه کند. با هم قرار میگذاریم و سر ساعت مقرر به خبرگزاری میآید. یک مقنعه آبی روشن به سر کرده و مانتویی تیره به تن دارد. یک پاکت هم با خود به همراه دارد که پر از کپی مدارک و عکسهایی است که برای اثبات ماجرا آنها را به دادگاه ارائه کرده است.از پرینت پیامک و ایمیل گرفته تا کپی بلیطهای هواپیما و گواهی هتلداران و ... همه آنها را با دقت نشان می دهد و درباره هرکدامشان توضیح مفصلی میدهد که همین موضوع حدود یک ساعت به طول میانجامد. آرامش در چهرهاش موج میزند و آرام و با طمأنینه به سوالاتم پاسخ میدهد.
البته در همان ابتدا تاکید میکند که این اولین مصاحبه رسمی اوست و تا به حال هرچه از زبانش در برخی روزنامهها و نشریات به چاپ رسیده، کذب محض است. تأکید دومش درباره صداوسیماست. از من میخواهد تا حتما در مصاحبهمان بیاورم که او هیچگونه وابستگی به سازمان صداوسیما ندارد و خود به طور مستقل کار میکند. او میگوید من کاری به این سازمان ندارم و فقط موضوعی که این میان باعث میشود تا برخی رسانهها نام صداوسیما را ببرند، به این دلیل است که فردی که من از او شکایت کردهام، یک مجری معروف است.
آنچه در ادامه میخوانید، گفتوگوی خبرنگار یک خبرگزاری است با شاکی پرونده مجری معروفی است که این روزها مورد توجه قرار گرفته است، که بنا به دلایلی این مصاحبه منتشر نشده و اکنون توسط عصر خبر منتشر خواهد شد.
در این گفتوگو اسامی هیچیک از طرفین نیامده و عصرخبر نیز صرفا با توجه به رسالت اطلاعرسانی که بر عهده دارد و همچنین آگاهیدهی به خانوادهها و به ویژه جوانان این مصاحبه را انجام داده است.
**اول به عنوان یک مخاطب میخواهم بیشتر تو را بشناسم، لطفا کمی از شرایط خود و خانوادهات برایم بگو؟-پدرم استاد دانشگاه است، یک برادر دارم که پزشک است و مادرم نیز در بخش مدیریتی یکی از ارگانهای دولتی کار میکرده و الان بازنشسته شده است. خودم هم دارای تحصیلات عالیه میباشم.
**حوزه کاری شما به صداسیما مربوط میشود؟ -خیر. من هیچگونه رابطه کاری اعم از استخدامی، قراردادی و ... با سازمان صداوسیما ندارم. برای خودم به طور آزاد کار میکنم. شکایت من هم هیچ ربطی به سازمان صداوسیما ندارد ولی اداره حقوقی سازمان فکر کرده بودند که ارتباط دارد و قصد دخالت داشتند که من مانع شدم. شکایت من کاملا شخصی است و هیچ ربطی به سازمان صداوسیما ندارد.
البته در همان ابتدا تاکید میکند که این اولین مصاحبه رسمی اوست و تا به حال هرچه از زبانش در برخی روزنامهها و نشریات به چاپ رسیده، کذب محض است. تأکید دومش درباره صداوسیماست. از من میخواهد تا حتما در مصاحبهمان بیاورم که او هیچگونه وابستگی به سازمان صداوسیما ندارد و خود به طور مستقل کار میکند. او میگوید من کاری به این سازمان ندارم و فقط موضوعی که این میان باعث میشود تا برخی رسانهها نام صداوسیما را ببرند، به این دلیل است که فردی که من از او شکایت کردهام، یک مجری معروف است.
آنچه در ادامه میخوانید، گفتوگوی خبرنگار یک خبرگزاری است با شاکی پرونده مجری معروفی است که این روزها مورد توجه قرار گرفته است، که بنا به دلایلی این مصاحبه منتشر نشده و اکنون توسط عصر خبر منتشر خواهد شد.
در این گفتوگو اسامی هیچیک از طرفین نیامده و عصرخبر نیز صرفا با توجه به رسالت اطلاعرسانی که بر عهده دارد و همچنین آگاهیدهی به خانوادهها و به ویژه جوانان این مصاحبه را انجام داده است.
**اول به عنوان یک مخاطب میخواهم بیشتر تو را بشناسم، لطفا کمی از شرایط خود و خانوادهات برایم بگو؟-پدرم استاد دانشگاه است، یک برادر دارم که پزشک است و مادرم نیز در بخش مدیریتی یکی از ارگانهای دولتی کار میکرده و الان بازنشسته شده است. خودم هم دارای تحصیلات عالیه میباشم.
**حوزه کاری شما به صداسیما مربوط میشود؟ -خیر. من هیچگونه رابطه کاری اعم از استخدامی، قراردادی و ... با سازمان صداوسیما ندارم. برای خودم به طور آزاد کار میکنم. شکایت من هم هیچ ربطی به سازمان صداوسیما ندارد ولی اداره حقوقی سازمان فکر کرده بودند که ارتباط دارد و قصد دخالت داشتند که من مانع شدم. شکایت من کاملا شخصی است و هیچ ربطی به سازمان صداوسیما ندارد.
**اما در برخی نشریات و رسانهها از شما به عنوان یکی از گویندگان و نویسندگان برنامههای رادیویی اسم برده شده بود؟-به هیچ عنوان صحت ندارد. تا به حال هرکدام از روزنامهها یا خبرگزاریها مطلبی از من یا از قول من نوشتهاند، صحت ندارد و این مصاحبه، اولین مصاحبه رسمی من به شمار میرود. تا به حال هم قصد انجام مصاحبه نداشتم، اما برخی روزنامهها و سایتها بدون مصاحبه با من این خبرهای دروغ را منتشر کردند و من را در انجام این مصاحبه مصمم کردند. مثلا در خبرها آماده بود که من با این فرد به حج رفتهام در حالی که این مطلب صحت ندارد و خود من در سال 83 با خانوادهام به حج مشرف شدیم.
**پس سابقه آشنایی شما با این فرد به کجا برمیگردد؟- سال 88 بود که این مجری گزارشی زنده از صحرای عرفات در یکی از شبکههای تلویزیون داشت. در ارتباط زنده با تلویزیون اعلام کرد که شماره موبایلش را از طریق زیرنویس اعلام کنند تا هرکس التماس دعا دارد، نامش را بر صحرای عرفات بنویسد. من هم مانند این همه افراد دیگری که آن روز با او تماس گرفتند، تماس گرفتم و گفتم که نام مرا هم بر خاک صحرای عرفات بنویسید. اما چون اسم و فامیلم کمی سخت بود، گفت که برایش پیامک بزنم و من هم زدم و دیگر مساله برایم در آن مقطع تمام شد. منتها از سه روز بعد تلفنها و پیامهای او تمامی نداشت. مدام پیام میداد که گفته بودی دعایت کنم در فلانجا دعایت کردم. یا اینکه شبها تماس میگرفت و میگفت فلان برنامهام فلان ساعت روی آنتن میرود، نگاه کنید، شب سوم بعد از اینکه برنامهاش تمام شد تماس گرفت و گفت نمیدانم چرا با شما تماس گرفتم، من معمولا عادت ندارم با کسی تماس بگیرم. ولی به شما زنگ زدم.
**خوب در این فاصله شما تعجب نکردید که چرا این فرد مدام با شما تماس میگیرد؟ برایتان سوال برانگیز نبود؟-بله. اتفاقا برایم خیلی تعجبآور بود. ولی او به قدری مودبانه حرف میزد که نمیتوانستم با او صحبت جدی کنم. تا اینکه در نهایت یک شب به من گفت که با دختری به مدت هشت سال رابطه داشتم و بعد هم تومور مغزی گرفت و فوت کرد. شباهت صدای تو با آن خانم باعث شد که به سمتت گرایش پیدا کنم. زندگی مشترکم هم به خاطر آن خانم دوام نیاورد و بعد از گذشت یکسال و با داشتن یک فرزند از او جدا شدم و همسرم هم از ایران رفت.من هم تنها زندگی میکنم. صدای تو به آن دختر خانم بسیار شبیه است و میترسم که چهرهات هم شبیه همان باشد.
**پس این رابطه بعد از گفتن این حرفها همچنان ادامه پیدا کرد؟-بله. تلفنی ادامه داشت تا زمانی که میخواست از مکه برگردد. آن موقع از من خواست که برای استقبال از او به فرودگاه مهرآباد بروم. به محض اینکه از گیت رد شد، کیف از دستش افتاد و گفت میترسیدم که چهرهات هم شبیه باشد و اتفاقا شبیه هم هستید. از همین حرفهای فریبندهای که میزند.
**در فاصلهای که با تو تماس میگرفت، به او نگفتی که قصد و هدفش چیست و یا خودت اصلا با چه هدفی این ماجرا را ادامه دادی؟-خوب او فرد مطرح و مشهوری در جامعه بود. من هم با توجه به خانوادهای که داشتم، فکر میکردم که صرف یک طلاق گرفتن دربارهاش قضاوت نکنم. جدایی یک نفر از همسرش به معنای بد بودن آن فرد نیست. چهره مثبتی داشت که در من ایجاد اعتماد کرد. من هم با خود گفتم که خوب بالاخره این فرد از لحاظ تحصیلات و اهل مطالعه بودن به خانواده ما میخورد.
**پس ماجرای طلاق گرفتنش برایت خیلی مهم نبود؟-من همیشه اعتقاد داشتم که طلاق نشانه بد بودن دو طرف ماجرا نیست. ممکن است عدم تفاهم منجر به جدایی بشود.
**پس در همان صحرای عرفات پیشنهاد ازدواج را با شما مطرح کرد؟
-نه. وقتی به ایران آمد این موضوع را مطرح کرد.سه الی چهار روز بعد از آمدنش از حج بود که دو بلیط کیش گرفته بود و گفت که برای اجرای یک برنامه به کیش میروم. من به برگزارکنندگان مراسم گفتهام که با خواهرزادهام میآیم و برایت یک اتاق جدا در هتل در نظر گرفتهاند. آن مقطع به او گفتم که اگر برای من جایی در نظر نگرفتهاید، من کلید آپارتمان خودمان را از مادرم بگیرم و من به آنجا بروم. ولی او به من گفت که نه، برای تو اتاق مجزا گرفتهاند.
تا اینکه ما به فرودگاه کیش رسیدیم و در آنجا بود که به من گفت خبری از اجرای من در کیش و همچنین هتل نیست.
**کمی برگردیم عقب. وقتی خواستی با این مجری به کیش بروی، به خانوادهات چه گفتی؟ آنها را چطور مجاب کردی که با این فرد به یک شهر دیگر سفر کنی؟ -من به واسطه رشته تحصیلیام به شهرهای بسیاری سفر کردهام و با دوستانم هم مسافرت زیاد میروم. راستش در این یک مورد به خانوادهام دروغ گفتم. به آنها گفتم با دوستانم به مسافرت میروم. هیچکدام از آنهایی که گفته بود در کار نبود. یک تاکسی گرفتیم و تا ساعت 12 و نیم شب دنبال جایی برای ماندن گشتیم.
**خوب همان موقع که فهمیدی این فرد تو را فریب داده، برای چه به تهران برنگشتی و یا نارضایتی خود را در این باره ابراز نکردی؟-برای اینکه ساعت 9 و 10 شب بود و من هم واقعیت را به خانوادهام نگفته بودم. ضمن اینکه پول زیادی به همراه نداشتم. در چنین شرایطی مجبور شدم که از او تبعیت کنم و در تنگا و معذوریت ماندم. آن موقع یک همایشی هم در کیش برگزار شده بود و همه هتلها پر بودند. در نهایت از طریق همان راننده تاکسی یک سوئیت برای ماندن پیدا کردیم که یک هال و یک اتاق خواب داشت. قرار شد من در اتاق بخوابم و او هم در هال. شب خواب بودم که دیدم او بالای سرم است و اتفاقی که نباید، افتاد.
**یعنی شما هیچ امکان مقابلهای نداشتید؟-متاسفانه شرایط به گونهای پیش رفت که امکان مقابله را از من گرفت.
**بعد چه اتفاقی افتاد؟ شما اعتراضی نکردید و یا اینکه بلافاصله به پلیس خبر بدهید؟-او باز هم همان جا با حرفهایش مرا فریب داد و گفت چه فرقی میکند. ما که قصد داریم ازدواج کنیم، چه تفاوتی دارد که حالا این اتفاق افتاده باشد یا سه ماه دیگر. من هم راضی کرد که میتوانم صیغه محرمیت بخوانم.
**یعنی قبل از این جریان صیغه محرمیتی بین شما جاری نشده بود؟ -نه.
**گویا برای انجام صیغه محرمیت دختر، به اجازه پدر لازم است. -من خیلی وارد به این جزئیات نیستم. فقط آن زمان از من پرسید که مرجع تقلید تو کیست و وقتی به او گفتم، گفت که صیغه محرمیت برایت میخوانم. ضمن اینکه در آن مقطع زمانی این اتفاق برای من پیش آمده بود و من هم فکر میکردم که این ازدواجی که او به من وعده میدهد، انجام میشود.
**وقتی این اتفاق با نارضایتی شما اتفاق افتاد، در شما ایجاد تنفر نکرد؟ باز هم به رابطه با او ادامه دادید؟-آن موقع خیلی اذیت شدم. خیلی گریه کردم و اصلا باورم نمیشد که چنین اتفاقی برایم افتاده است. ولی همانطور که گفتم وعده و وعیدهای او مبنی بر ازدواج من را در آن مقطع وادار به سکوت کرد.
**و این سکوت منجر شد این رابط پنهانی ادامه پیدا کند؟-بله. اتفاقا فردای همان روز که کیش بودیم، کنار ساحل قدم میزدیم که تلفنهای مشکوکی به او آغاز شد. مدام تماس میگرفتند و میگفتند که چکهایت را به اجرا میگذاریم و اگر 200 میلیون تومان را پس ندهی بدبختت میکنیم و از این حرفها. من از او پرسیدم که قضیه چیست. گفت برای تاسیس آموزشگاه گویندگی و فن بیان (که کاملا از بیخ و بن دروغ بود) به صورت قسطی لوازم و تجهیزات خریدهام و در ازاء آن چک دادهام. الان هم نمیتوانم مبلغ چکها را تامین کنم. الان هم قصد دارند چکهایم را به اجرا بگذارند. اگر این اتفاق بیافتد، من مجبورم به سرعت از ایران بروم. چون کشورهای عربی برای برنامهسازی به من دعوتنامه دادهاند و من میتوانم با پیش قسطی که از آنها میگیرم، قرضهایم را پس بدهم. الان که فکر میکنم، احساس میکنم همه این موارد از پیش طراحی شده بود. او به من گفت که اگر این اتفاق بیفتد، آن موقع تو باید دو سال دیگر صبر کنی تا ما بتوانیم با هم ازدواج کنیم. چون من باید این مبلغ را تهیه کنم و اگر موفق نشوم، آن وقت به زندان میافتم.
**در این فاصله متوجه نشدید که این فرد همسر و فرزندانی دارد؟
-به هیچ وجه. جالب اینجا بود که اگر من ساعت 12 و یا یک شب هم با او تماس میگرفتم راحت جواب میداد و تلفنی حرف میزد. هر موقع شب که بود، پیامک میداد. شما اگر بودید، شک میکردید؟
**در این مدت شما کنجکاو نشدید که درباره این فرد و یا خانوادهاش، اطلاعات بیشتری به دست بیاورید؟ فکر میکنم با یک جستجوی کوچک در موتورهای جستجوی اینترنتی، پیشینه این فرد که از مشهوریت بالایی برخوردار است، مشخص میشد و شما هم میفهمیدید که او ازدواج کرده و همسر و فرزندانی دارد. -اتفاقا من این کار را کردم. ولی در اینترنت هیچ اطلاعات شخصی و خانوادگی از این فرد تا همین چند ماه پیش وجود نداشت. تا مرداد امسال که من از او شکایت کردم. پس از آن بود که مصاحبهای کرد و عکسش به همراه خانواده روی جلد یک مجلهای چاپ شد.
**حتی کسی هم در اطرافت نبود که از طریق او بتوانی اطلاعاتی از این فرد بدست بیاوری؟-خیر. چون او مدام به من میگفت به خاطر آبروی من به کسی نگو که ما با هم رابطه داریم. من هم به خاطر تعهد بسیاری که به او داشتم، سکوت کرده بودم. ضمن اینکه او آدم قابل اعتماد جامعه بود و من در این فاصله برای مادر و خواهر او وقت دکتر گرفتم.
**خوب او شما را با چه عنوانی به مادر و خواهر خود معرفی کرده بود؟-نمیدانم. اما هرچه بود آنها میدیدند که ما با هم خیلی صمیمی هستیم. ولی هیچ وقت اعتراضی نمیکردند و حتی نگفتند که او زن و بچه دارد.
**خوب ماجرای چکها به کجا کشید؟-او سر این چکها من را حسابی به هول و ولا انداخت تا جای که از طریق یک موسسه مالی و اعتباری توانستم برایش 100 میلیون تومان وام بگیرم. سندی که او گذاشت ارزش 70 میلیون تومان داشت درحالی که باید سندی به مبلغ 110 میلیون تومان گرو میگذاشت. وثیقه بعدی را من 40 میلیون تومان سفته دادم تا او بتواند وام 100 میلیون تومانی خود را بگیرد. مدیران آن موسسه هم فکر میکردند که ما زن و شوهر هستیم. تا اینکه 5 روز پس از دریافت وام، این مجری معروف به من اعلام کرد که همسر و فرزند دارد.
**شما دقیقا چه مدت نمیدانستید که متاهل است؟-دقیقا چهار ماه.
**در این فاصله چند بار به مسافرت رفتید؟-یک بار کیش، یک بار اصفهان و دو بار هم به مشهد رفتیم. بقیه اوقات هم به دفترش میرفتیم. دفتر او همیشه خالی بود و یک اتاقش را مبله کرده بود. البته من هم به عنوان همسرش معرفی میکرد و خیلی جاها من را به عنوان همسرش میشناسند.
**خودش به شما گفت متاهل است یا خودتان متوجه شدید؟-درست 5 روز پس از دریافت وام 100 میلیون تومانی بود که گفت همسر دارد.
**خوب آن زمان چرا اقدامی نکردید؟ -با او برخورد بدی کردم. آن زمان تصمیم گرفتم که بی دردسر و بیسر و صدا ترکش کنم و بروم دنبال زندگی خودم. ولی نگذاشت. او باز هم مرا با چرب زبانی فریب داد. میگفت بمون برای من مثل بارون واسه جنگل یا موندنت خواسته تو نیست و نیاز منه و ... گفت که این کار را با تو کردم که با من بمانی. اگر من این مسائل را از همان ابتدا با تو درمیان میگذاشتم، تو تا لحظه طلاق من دست نگه نمیداشتی و میرفتی. نمیماندی.
**پس بعد از اینکه متوجه شدی متاهل است، باز هم همان روال سابق را پیش گرفتی؟
-نه. خیلی تلاش کردم که تکلیف این ماجرا را روشن کند. تااینکه او تهدید کرد که از من سفته دارد.
**یعنی دیگر حاضر به سازش با او نشدی؟
-اول خیلی تلاش کردم. ولی اواسطش دیگر این ماجرا برای خود من هم عادی شده بود. در شرایطی بودم که میگفتم ایراد ندارد، حتی با زن و بچه فقط بیاید و من را عقد کند و اسمش در شناسنامهام بیاید تا آبروی رفتهام را بخرم. فوقش بعدا میگفتم او زن داشته و من نمیدانستم و بعد از اینکه فهمیدهام، جدا شدهام. آخرهایش به این مرحله رسیده بودم.
**ضمانت وام چه شد؟
-با هزار بدبختی وام را تسویه کرد اما سفتههای من را نگه داشت و آنها را پس نداد. هنوز هم که هنوز است دستش است. چهارشنبه سوری سال گذشته بود که او من را مجبور کرد به مادرم بگویم که زنگ بزند و برای شام او و خانوادهاش را دعوت کند تا به خانهمان بیایند.
**پدر و مادرت از رابطه تو با این فرد خبر داشتند؟
-نه. فکر میکردند ارتباط دوستانه و نوعی همکاری بین ما وجود دارد. چون من در یک جایی تدریس زبان میکردم که اتفاقا او هم همانجا کلاسهای فن بیان داشت. مادرم هم با اکراه تماس گرفت و آنها را دعوت کرد. در حقیقت او میخواست من یک جورهایی مطمئن شوم که رابطه خوبی با همسرش ندارد و میخواهد طلاقش بدهد.
**خوب تو متوجه این نکته شدی؟
-آنها رابطه خیلی معمولی با هم داشتند و من هم متوجه اختلافی بین آنها نشدم. البته در ادامه من رابطه کج دار و مریزی داشتم تا فقط بتوانم سفتههایم را از او بگیرم.
**چون موفق به گرفتن سفتههایت نشدی، اقدام به طرح شکایت کردی؟
-نه. سال 89 برای اولین بار از او شکایت کردم. برای اینکه این آقا را با یک خانم دیگر در فرودگاه مهرآباد دیدم. مهر سال 89 که اصفهان بودم، تلفنهای مشکوک یک خانم را احساس میکردم که وقتی از او میپرسیدم، میگفت خواهرم است. تا اینکه در بهمن سال 89 در فرودگاه مهرآباد وقت مسافرت رفتن با هم آنها را دیدم.
**وقتی آنها را دیدی چه عکس العملی نشان دادی؟
-با هم درگیر شدیم. کار به زد و خورد کشید. آن خانم فرار کرد و او هم به مسافرت نرفت.
**شما از کجا متوجه شدید که آنها با هم قصد دارند به سفر بروند؟
-برای اینکه او گواهینامه نداشت. هرجا میخواست برود، من او را میبردم. آن روز او به من پیامک داد که برای اجرای برنامه به مسافرت میروم. من تعجب کردم. چون هر وقت برای اجرای برنامه میرفت، من شب قبل برایش چمدانی پر از میوه، شیرینی و تنقلات میبستم تا با خود ببرد. از این کار او تعجب کردم و همین موضوع باعث شد تا به سرعت به فرودگاه بروم. وقتی رفتم او را دیدم که با این خانم گوشهای نشستهاند و همان جا کار به کتککاری کشید. به او گفتم تو همسرت بود، این بلا را هم سر من آوردی که با تو بمانم. پس این خانم دیگر کیست؟ او هم پاسخ داد که این زن دو سال قبلتر از تو بوده است.
**شما این ماجرا را در دادگاه هم عنوان کردهاید؟
-بله.
**این خانم هم به دادگاه احضار شده تا رابطهاش با این فرد را تائید یا تکذیب کند؟
-متاسفانه خیر . اما بالاخره در روز رسیدگی به شکایت بی اساس این خانم از من به اتهام مزاحم تلفنی حتما ایشان را خواهم دید و مطالب را باز خواهیم کرد .
**خوب این رابطه چرا بعد از دعوا و کتککاری باز هم ادامه پیدا کرد؟
-من ابتدا او را تهدید کردم که تمام وقایع را به همسرت میگویم. او از ترسش سریع به خانه رفته بود و به خانمش گفته بود که دختری هست که مدام مزاحم من میشود و عاشق من است و مدام برایم مزاحمت ایجاد میکند و وصله به من میچسباند. من خانه بودم. ساعت 6 بعد از ظهر بود که زنگ خانهمان را زدند. دیدم همسر این آقاست و جلوی همسایهها داد و بیداد کرد و آبروریزی راه انداخت. او مدام به پدرم میگفت دختر تو مزاحم زندگی ما میشود. این خانم تا جایی که میتوانست من را کتک زد. دندانم را شکست، انگشتم را هم شکست. همسایهها با پلیس تماس گرفتند و ما شکایت کردیم و پرونده به دادسرا رفت. در آن مقطع این مجری به دست و پای ما افتاد و التماس میکرد که رضایت بدهیم. پدرم هم به خاطر فرزندان این آقا رضایت داد.
**خانوادهات آن موقع در جریان بودند؟
-آن موقع بود که تازه به بخشهایی از رابطه ما پی بردند.
**زمانی که رضایت دادی سفتههایت را پس نگرفتی؟ حداقل با این شرط جلو بروی و بعد از گرفتن آنها ماجرا را فیصله بدهی؟-راستش آن موقع اصلا بحث سفتهها مطرح نشد. ولی باز هم به من وعده و وعید داد. گفت من تو را عقد میکنم و این آبروریزی را جمع میکنم. با این وعدهها دوباره من را معلق نگه داشت. این رابطه به امیدی که روزی او مرا عقد میکند، ادامه داشت و دائم هم مرا همسر خود میدانست. تا اینکه متوجه شدم این آقا همچنان با این خانم که نفر سوم به حساب میآمد، رابطه بسیار نزدیکی دارد.
**پس رابطه با نفر سوم منجر به شکایت شما شد؟
-دلایل متعددی دارد. یک اینکه این آقا شماره تلفن دختر عمه و همسر برادرم را از گوشی من برداشته و با او تماس گرفته و گفته که من برای این آقا مزاحمت ایجاد میکنم. همش سر کوچهشان ایستادهام. دوم اینکه خانم سومی که با این مجری ارتباط دارد، برای من احضاریه فرستاده و از من به جرم مزاحمت تلفنی از طریق تلفن عمومیهای سطح شهر و تهدید با سلاح گرم شکایت کرده است. در حالی که این زن اصلا من را نمیشناخت و تنها کسی که میتوانست از من اطلاعی به این زن داده باشد، همین مجری معروف بود. تلفنهای پدر و برادران این زن نیز به خانواده ما یکی دیگر از دلایل است. همین موارد باعث شد تا به سیم آخر بزنم و فکر 40 میلیون سفته را از ذهنم بیرون کنم و از این آقا شکایت کنم. شکایت سال 89 را به زور پس گرفت ولی این شکایت دیگر رضایتی ندارد و تا آخر ایستادهام. دلیلش هم شکایت این خانم از من بود. در حال حاضر هم وثیقه 50 میلیون تومانی برایش صادر شده است. او به جای اینکه از من عذرخواهی کند، مرا تهدید میکند و به عناوین مختلف از من شکایت میکند. من تا به حال سکوت کرده بودم و بعد از 5 ماه با توجه به انتشار اخبار دروغ در رسانههای مختلف اقدام به مصاحبه کردم. این فرد چون مدام از من شکایت میکرد، پدرم به عنوان ولی قانونیام شکایت کرده است.
**پدر و مادرت چه زمانی از آنچه برای تو اتفاق افتاده آگاه شدند؟
-مادرم از ابعاد این پرونده و عمق آن اطلاعی ندارد ولی پدرم به طور کامل در جریان ماجرا است.
**واکنش پدرت پس از شنیدن حقیقت ماجرا چه بود؟
-خوشبختانه پدرم خیلی خوب با من رفتار کرد. او در تمام این مدت پشتوانه من بود.البته از لحاظ روحی و روانی تحت فشارهای بسیاری هستم. وقتی به آنچه که بر من گذشت فکر میکنم، عذاب میکشم اما این بار پای ماجرا ایستادهام و با توجه به مدارکی که در دست دارم امیدوارم به زودی به نتیجه برسم.
**اما این مجری همچنان زنده برنامه دارد، با توجه به حساسیتهای حراست سازمان صداوسیما به نظر میرسد که این مجری با توجه به چنین شرایطی ممنوعالتصویر شود، کما اینکه داشتهایم مجریانی که به خاطر استفاده از کلمات و ادبیات خاصی در تلویزیون ممنوعالتصویر شدهاند، چه رسد به پروندههایی نظیر این.
-من نمیدانم که تصمیمات تلویزیون بر چه اساسی گرفته میشود، شاید برخی مدیران تلویزیون قصد دارند از این طریق و به طور غیر مستقیم بر روند پرونده تاثیر بگذارند. اما حال که حکم دادگاخ صادر شده است ،انتظار داریم تصمیم قاطع تری در این رابطه گرفته شود .
**یعنی وقتی مطمئن شدید که دیگر ازدواجی صورت نخواهد گرفت، در شکایت و پیگیری آن مصمم شدید؟-من امید به ازدواج داشتم، ولی وقتی متوجه شدم که این آقا با خانم سوم رابطه نزدیکی دارد و به همین زودیها میخواهد با او ازدواج کند، ناامید شدم و پای شکایتم هم ایستادهام.
**الان چه حسی داری؟-فکر میکنم که تمام اقدامات این فرد از روی حساب و کتاب بود و از پیش میدانست که دارد چکار میکند.
**اگر زمان به عقب برگردد، چه میکنید؟
-قطعا دیگر این ماجرا تکرار نخواهد شد. آن موقع احساسی برخورد کردم.
**اما در بعضی از سایتها نوشته بودند که شما رضایت دادی و این مجری تبرئه شده است ؟!!اصلا اینطور نیست . متاسفانه پرونده شکایت من از این مجری همزمان با شکایت رسانه ای دیگری از این مجری بود که در دادگاه فرهنگ و رسانه بررسی میشد که شنیده ام بسته شده است . این مجری هم که انگشت تردید زیادی را رو به خود دیده بود از این مطلب سو استفاده کرده و با یکی از خبرگزاریها مصاحبه کرده بود . در صورتیکه من هیچگاه از شکایت خود صرف نظر نکرده بودم . و بیشتر قصد جو سازی داشت این اقا.
**بر طبق رای صدره دادگاه کیفری استان این مجری به 80 ضربه شلاق محکوم شده. نظر شما چیست ؟ایا امکان رضایت از جانب شما هست ؟خیر !تحت هیچ شرایط رضایت نخواهم داد . اول به خاطر توهین هایی که این فرز و همسرش به من و خانواده ام کردند و بعد به خاطر تهمتهای مختلفی که به من زده است و من نسبت به این حکم اعتراض دارم و احساس میکنم مماشاتی در این پرونده صورت گرفته است . چون با وجود مدارکی که من به دادگاه ارائه دادم حکم بسیار سبکی برای ایشان صادر شده است . البته هنوز به شکایت پدر من بر علیه این مجری رسیدگی نشده. من از حکم صادره دادگاه کیفری استان راضی نیستم و حتما اعتراض خواهم داد.
**حرف آخر؟
-برخی موارد با من برخوردهایی شد که از این فرد اسم بردهام، اما من هیچ حرفی نزدهام و نامی هم نبردهام. اگر اخباری منتشر شده و در آن تاکید شده که مجری معروف تلویزیون است، به من ربطی ندارد. چون او شغلش این بود و من در این باره جایی اظهار نظر نکردهام. قصد هم نداشتهام صداوسیما زیر سوال برود. خلاف این آدم ربطی به صداوسیما ندارد.
**پس سابقه آشنایی شما با این فرد به کجا برمیگردد؟- سال 88 بود که این مجری گزارشی زنده از صحرای عرفات در یکی از شبکههای تلویزیون داشت. در ارتباط زنده با تلویزیون اعلام کرد که شماره موبایلش را از طریق زیرنویس اعلام کنند تا هرکس التماس دعا دارد، نامش را بر صحرای عرفات بنویسد. من هم مانند این همه افراد دیگری که آن روز با او تماس گرفتند، تماس گرفتم و گفتم که نام مرا هم بر خاک صحرای عرفات بنویسید. اما چون اسم و فامیلم کمی سخت بود، گفت که برایش پیامک بزنم و من هم زدم و دیگر مساله برایم در آن مقطع تمام شد. منتها از سه روز بعد تلفنها و پیامهای او تمامی نداشت. مدام پیام میداد که گفته بودی دعایت کنم در فلانجا دعایت کردم. یا اینکه شبها تماس میگرفت و میگفت فلان برنامهام فلان ساعت روی آنتن میرود، نگاه کنید، شب سوم بعد از اینکه برنامهاش تمام شد تماس گرفت و گفت نمیدانم چرا با شما تماس گرفتم، من معمولا عادت ندارم با کسی تماس بگیرم. ولی به شما زنگ زدم.
**خوب در این فاصله شما تعجب نکردید که چرا این فرد مدام با شما تماس میگیرد؟ برایتان سوال برانگیز نبود؟-بله. اتفاقا برایم خیلی تعجبآور بود. ولی او به قدری مودبانه حرف میزد که نمیتوانستم با او صحبت جدی کنم. تا اینکه در نهایت یک شب به من گفت که با دختری به مدت هشت سال رابطه داشتم و بعد هم تومور مغزی گرفت و فوت کرد. شباهت صدای تو با آن خانم باعث شد که به سمتت گرایش پیدا کنم. زندگی مشترکم هم به خاطر آن خانم دوام نیاورد و بعد از گذشت یکسال و با داشتن یک فرزند از او جدا شدم و همسرم هم از ایران رفت.من هم تنها زندگی میکنم. صدای تو به آن دختر خانم بسیار شبیه است و میترسم که چهرهات هم شبیه همان باشد.
**پس این رابطه بعد از گفتن این حرفها همچنان ادامه پیدا کرد؟-بله. تلفنی ادامه داشت تا زمانی که میخواست از مکه برگردد. آن موقع از من خواست که برای استقبال از او به فرودگاه مهرآباد بروم. به محض اینکه از گیت رد شد، کیف از دستش افتاد و گفت میترسیدم که چهرهات هم شبیه باشد و اتفاقا شبیه هم هستید. از همین حرفهای فریبندهای که میزند.
**در فاصلهای که با تو تماس میگرفت، به او نگفتی که قصد و هدفش چیست و یا خودت اصلا با چه هدفی این ماجرا را ادامه دادی؟-خوب او فرد مطرح و مشهوری در جامعه بود. من هم با توجه به خانوادهای که داشتم، فکر میکردم که صرف یک طلاق گرفتن دربارهاش قضاوت نکنم. جدایی یک نفر از همسرش به معنای بد بودن آن فرد نیست. چهره مثبتی داشت که در من ایجاد اعتماد کرد. من هم با خود گفتم که خوب بالاخره این فرد از لحاظ تحصیلات و اهل مطالعه بودن به خانواده ما میخورد.
**پس ماجرای طلاق گرفتنش برایت خیلی مهم نبود؟-من همیشه اعتقاد داشتم که طلاق نشانه بد بودن دو طرف ماجرا نیست. ممکن است عدم تفاهم منجر به جدایی بشود.
**پس در همان صحرای عرفات پیشنهاد ازدواج را با شما مطرح کرد؟
-نه. وقتی به ایران آمد این موضوع را مطرح کرد.سه الی چهار روز بعد از آمدنش از حج بود که دو بلیط کیش گرفته بود و گفت که برای اجرای یک برنامه به کیش میروم. من به برگزارکنندگان مراسم گفتهام که با خواهرزادهام میآیم و برایت یک اتاق جدا در هتل در نظر گرفتهاند. آن مقطع به او گفتم که اگر برای من جایی در نظر نگرفتهاید، من کلید آپارتمان خودمان را از مادرم بگیرم و من به آنجا بروم. ولی او به من گفت که نه، برای تو اتاق مجزا گرفتهاند.
تا اینکه ما به فرودگاه کیش رسیدیم و در آنجا بود که به من گفت خبری از اجرای من در کیش و همچنین هتل نیست.
**کمی برگردیم عقب. وقتی خواستی با این مجری به کیش بروی، به خانوادهات چه گفتی؟ آنها را چطور مجاب کردی که با این فرد به یک شهر دیگر سفر کنی؟ -من به واسطه رشته تحصیلیام به شهرهای بسیاری سفر کردهام و با دوستانم هم مسافرت زیاد میروم. راستش در این یک مورد به خانوادهام دروغ گفتم. به آنها گفتم با دوستانم به مسافرت میروم. هیچکدام از آنهایی که گفته بود در کار نبود. یک تاکسی گرفتیم و تا ساعت 12 و نیم شب دنبال جایی برای ماندن گشتیم.
**خوب همان موقع که فهمیدی این فرد تو را فریب داده، برای چه به تهران برنگشتی و یا نارضایتی خود را در این باره ابراز نکردی؟-برای اینکه ساعت 9 و 10 شب بود و من هم واقعیت را به خانوادهام نگفته بودم. ضمن اینکه پول زیادی به همراه نداشتم. در چنین شرایطی مجبور شدم که از او تبعیت کنم و در تنگا و معذوریت ماندم. آن موقع یک همایشی هم در کیش برگزار شده بود و همه هتلها پر بودند. در نهایت از طریق همان راننده تاکسی یک سوئیت برای ماندن پیدا کردیم که یک هال و یک اتاق خواب داشت. قرار شد من در اتاق بخوابم و او هم در هال. شب خواب بودم که دیدم او بالای سرم است و اتفاقی که نباید، افتاد.
**یعنی شما هیچ امکان مقابلهای نداشتید؟-متاسفانه شرایط به گونهای پیش رفت که امکان مقابله را از من گرفت.
**بعد چه اتفاقی افتاد؟ شما اعتراضی نکردید و یا اینکه بلافاصله به پلیس خبر بدهید؟-او باز هم همان جا با حرفهایش مرا فریب داد و گفت چه فرقی میکند. ما که قصد داریم ازدواج کنیم، چه تفاوتی دارد که حالا این اتفاق افتاده باشد یا سه ماه دیگر. من هم راضی کرد که میتوانم صیغه محرمیت بخوانم.
**یعنی قبل از این جریان صیغه محرمیتی بین شما جاری نشده بود؟ -نه.
**گویا برای انجام صیغه محرمیت دختر، به اجازه پدر لازم است. -من خیلی وارد به این جزئیات نیستم. فقط آن زمان از من پرسید که مرجع تقلید تو کیست و وقتی به او گفتم، گفت که صیغه محرمیت برایت میخوانم. ضمن اینکه در آن مقطع زمانی این اتفاق برای من پیش آمده بود و من هم فکر میکردم که این ازدواجی که او به من وعده میدهد، انجام میشود.
**وقتی این اتفاق با نارضایتی شما اتفاق افتاد، در شما ایجاد تنفر نکرد؟ باز هم به رابطه با او ادامه دادید؟-آن موقع خیلی اذیت شدم. خیلی گریه کردم و اصلا باورم نمیشد که چنین اتفاقی برایم افتاده است. ولی همانطور که گفتم وعده و وعیدهای او مبنی بر ازدواج من را در آن مقطع وادار به سکوت کرد.
**و این سکوت منجر شد این رابط پنهانی ادامه پیدا کند؟-بله. اتفاقا فردای همان روز که کیش بودیم، کنار ساحل قدم میزدیم که تلفنهای مشکوکی به او آغاز شد. مدام تماس میگرفتند و میگفتند که چکهایت را به اجرا میگذاریم و اگر 200 میلیون تومان را پس ندهی بدبختت میکنیم و از این حرفها. من از او پرسیدم که قضیه چیست. گفت برای تاسیس آموزشگاه گویندگی و فن بیان (که کاملا از بیخ و بن دروغ بود) به صورت قسطی لوازم و تجهیزات خریدهام و در ازاء آن چک دادهام. الان هم نمیتوانم مبلغ چکها را تامین کنم. الان هم قصد دارند چکهایم را به اجرا بگذارند. اگر این اتفاق بیافتد، من مجبورم به سرعت از ایران بروم. چون کشورهای عربی برای برنامهسازی به من دعوتنامه دادهاند و من میتوانم با پیش قسطی که از آنها میگیرم، قرضهایم را پس بدهم. الان که فکر میکنم، احساس میکنم همه این موارد از پیش طراحی شده بود. او به من گفت که اگر این اتفاق بیفتد، آن موقع تو باید دو سال دیگر صبر کنی تا ما بتوانیم با هم ازدواج کنیم. چون من باید این مبلغ را تهیه کنم و اگر موفق نشوم، آن وقت به زندان میافتم.
**در این فاصله متوجه نشدید که این فرد همسر و فرزندانی دارد؟
-به هیچ وجه. جالب اینجا بود که اگر من ساعت 12 و یا یک شب هم با او تماس میگرفتم راحت جواب میداد و تلفنی حرف میزد. هر موقع شب که بود، پیامک میداد. شما اگر بودید، شک میکردید؟
**در این مدت شما کنجکاو نشدید که درباره این فرد و یا خانوادهاش، اطلاعات بیشتری به دست بیاورید؟ فکر میکنم با یک جستجوی کوچک در موتورهای جستجوی اینترنتی، پیشینه این فرد که از مشهوریت بالایی برخوردار است، مشخص میشد و شما هم میفهمیدید که او ازدواج کرده و همسر و فرزندانی دارد. -اتفاقا من این کار را کردم. ولی در اینترنت هیچ اطلاعات شخصی و خانوادگی از این فرد تا همین چند ماه پیش وجود نداشت. تا مرداد امسال که من از او شکایت کردم. پس از آن بود که مصاحبهای کرد و عکسش به همراه خانواده روی جلد یک مجلهای چاپ شد.
**حتی کسی هم در اطرافت نبود که از طریق او بتوانی اطلاعاتی از این فرد بدست بیاوری؟-خیر. چون او مدام به من میگفت به خاطر آبروی من به کسی نگو که ما با هم رابطه داریم. من هم به خاطر تعهد بسیاری که به او داشتم، سکوت کرده بودم. ضمن اینکه او آدم قابل اعتماد جامعه بود و من در این فاصله برای مادر و خواهر او وقت دکتر گرفتم.
**خوب او شما را با چه عنوانی به مادر و خواهر خود معرفی کرده بود؟-نمیدانم. اما هرچه بود آنها میدیدند که ما با هم خیلی صمیمی هستیم. ولی هیچ وقت اعتراضی نمیکردند و حتی نگفتند که او زن و بچه دارد.
**خوب ماجرای چکها به کجا کشید؟-او سر این چکها من را حسابی به هول و ولا انداخت تا جای که از طریق یک موسسه مالی و اعتباری توانستم برایش 100 میلیون تومان وام بگیرم. سندی که او گذاشت ارزش 70 میلیون تومان داشت درحالی که باید سندی به مبلغ 110 میلیون تومان گرو میگذاشت. وثیقه بعدی را من 40 میلیون تومان سفته دادم تا او بتواند وام 100 میلیون تومانی خود را بگیرد. مدیران آن موسسه هم فکر میکردند که ما زن و شوهر هستیم. تا اینکه 5 روز پس از دریافت وام، این مجری معروف به من اعلام کرد که همسر و فرزند دارد.
**شما دقیقا چه مدت نمیدانستید که متاهل است؟-دقیقا چهار ماه.
**در این فاصله چند بار به مسافرت رفتید؟-یک بار کیش، یک بار اصفهان و دو بار هم به مشهد رفتیم. بقیه اوقات هم به دفترش میرفتیم. دفتر او همیشه خالی بود و یک اتاقش را مبله کرده بود. البته من هم به عنوان همسرش معرفی میکرد و خیلی جاها من را به عنوان همسرش میشناسند.
**خودش به شما گفت متاهل است یا خودتان متوجه شدید؟-درست 5 روز پس از دریافت وام 100 میلیون تومانی بود که گفت همسر دارد.
**خوب آن زمان چرا اقدامی نکردید؟ -با او برخورد بدی کردم. آن زمان تصمیم گرفتم که بی دردسر و بیسر و صدا ترکش کنم و بروم دنبال زندگی خودم. ولی نگذاشت. او باز هم مرا با چرب زبانی فریب داد. میگفت بمون برای من مثل بارون واسه جنگل یا موندنت خواسته تو نیست و نیاز منه و ... گفت که این کار را با تو کردم که با من بمانی. اگر من این مسائل را از همان ابتدا با تو درمیان میگذاشتم، تو تا لحظه طلاق من دست نگه نمیداشتی و میرفتی. نمیماندی.
**پس بعد از اینکه متوجه شدی متاهل است، باز هم همان روال سابق را پیش گرفتی؟
-نه. خیلی تلاش کردم که تکلیف این ماجرا را روشن کند. تااینکه او تهدید کرد که از من سفته دارد.
**یعنی دیگر حاضر به سازش با او نشدی؟
-اول خیلی تلاش کردم. ولی اواسطش دیگر این ماجرا برای خود من هم عادی شده بود. در شرایطی بودم که میگفتم ایراد ندارد، حتی با زن و بچه فقط بیاید و من را عقد کند و اسمش در شناسنامهام بیاید تا آبروی رفتهام را بخرم. فوقش بعدا میگفتم او زن داشته و من نمیدانستم و بعد از اینکه فهمیدهام، جدا شدهام. آخرهایش به این مرحله رسیده بودم.
**ضمانت وام چه شد؟
-با هزار بدبختی وام را تسویه کرد اما سفتههای من را نگه داشت و آنها را پس نداد. هنوز هم که هنوز است دستش است. چهارشنبه سوری سال گذشته بود که او من را مجبور کرد به مادرم بگویم که زنگ بزند و برای شام او و خانوادهاش را دعوت کند تا به خانهمان بیایند.
**پدر و مادرت از رابطه تو با این فرد خبر داشتند؟
-نه. فکر میکردند ارتباط دوستانه و نوعی همکاری بین ما وجود دارد. چون من در یک جایی تدریس زبان میکردم که اتفاقا او هم همانجا کلاسهای فن بیان داشت. مادرم هم با اکراه تماس گرفت و آنها را دعوت کرد. در حقیقت او میخواست من یک جورهایی مطمئن شوم که رابطه خوبی با همسرش ندارد و میخواهد طلاقش بدهد.
**خوب تو متوجه این نکته شدی؟
-آنها رابطه خیلی معمولی با هم داشتند و من هم متوجه اختلافی بین آنها نشدم. البته در ادامه من رابطه کج دار و مریزی داشتم تا فقط بتوانم سفتههایم را از او بگیرم.
**چون موفق به گرفتن سفتههایت نشدی، اقدام به طرح شکایت کردی؟
-نه. سال 89 برای اولین بار از او شکایت کردم. برای اینکه این آقا را با یک خانم دیگر در فرودگاه مهرآباد دیدم. مهر سال 89 که اصفهان بودم، تلفنهای مشکوک یک خانم را احساس میکردم که وقتی از او میپرسیدم، میگفت خواهرم است. تا اینکه در بهمن سال 89 در فرودگاه مهرآباد وقت مسافرت رفتن با هم آنها را دیدم.
**وقتی آنها را دیدی چه عکس العملی نشان دادی؟
-با هم درگیر شدیم. کار به زد و خورد کشید. آن خانم فرار کرد و او هم به مسافرت نرفت.
**شما از کجا متوجه شدید که آنها با هم قصد دارند به سفر بروند؟
-برای اینکه او گواهینامه نداشت. هرجا میخواست برود، من او را میبردم. آن روز او به من پیامک داد که برای اجرای برنامه به مسافرت میروم. من تعجب کردم. چون هر وقت برای اجرای برنامه میرفت، من شب قبل برایش چمدانی پر از میوه، شیرینی و تنقلات میبستم تا با خود ببرد. از این کار او تعجب کردم و همین موضوع باعث شد تا به سرعت به فرودگاه بروم. وقتی رفتم او را دیدم که با این خانم گوشهای نشستهاند و همان جا کار به کتککاری کشید. به او گفتم تو همسرت بود، این بلا را هم سر من آوردی که با تو بمانم. پس این خانم دیگر کیست؟ او هم پاسخ داد که این زن دو سال قبلتر از تو بوده است.
**شما این ماجرا را در دادگاه هم عنوان کردهاید؟
-بله.
**این خانم هم به دادگاه احضار شده تا رابطهاش با این فرد را تائید یا تکذیب کند؟
-متاسفانه خیر . اما بالاخره در روز رسیدگی به شکایت بی اساس این خانم از من به اتهام مزاحم تلفنی حتما ایشان را خواهم دید و مطالب را باز خواهیم کرد .
**خوب این رابطه چرا بعد از دعوا و کتککاری باز هم ادامه پیدا کرد؟
-من ابتدا او را تهدید کردم که تمام وقایع را به همسرت میگویم. او از ترسش سریع به خانه رفته بود و به خانمش گفته بود که دختری هست که مدام مزاحم من میشود و عاشق من است و مدام برایم مزاحمت ایجاد میکند و وصله به من میچسباند. من خانه بودم. ساعت 6 بعد از ظهر بود که زنگ خانهمان را زدند. دیدم همسر این آقاست و جلوی همسایهها داد و بیداد کرد و آبروریزی راه انداخت. او مدام به پدرم میگفت دختر تو مزاحم زندگی ما میشود. این خانم تا جایی که میتوانست من را کتک زد. دندانم را شکست، انگشتم را هم شکست. همسایهها با پلیس تماس گرفتند و ما شکایت کردیم و پرونده به دادسرا رفت. در آن مقطع این مجری به دست و پای ما افتاد و التماس میکرد که رضایت بدهیم. پدرم هم به خاطر فرزندان این آقا رضایت داد.
**خانوادهات آن موقع در جریان بودند؟
-آن موقع بود که تازه به بخشهایی از رابطه ما پی بردند.
**زمانی که رضایت دادی سفتههایت را پس نگرفتی؟ حداقل با این شرط جلو بروی و بعد از گرفتن آنها ماجرا را فیصله بدهی؟-راستش آن موقع اصلا بحث سفتهها مطرح نشد. ولی باز هم به من وعده و وعید داد. گفت من تو را عقد میکنم و این آبروریزی را جمع میکنم. با این وعدهها دوباره من را معلق نگه داشت. این رابطه به امیدی که روزی او مرا عقد میکند، ادامه داشت و دائم هم مرا همسر خود میدانست. تا اینکه متوجه شدم این آقا همچنان با این خانم که نفر سوم به حساب میآمد، رابطه بسیار نزدیکی دارد.
**پس رابطه با نفر سوم منجر به شکایت شما شد؟
-دلایل متعددی دارد. یک اینکه این آقا شماره تلفن دختر عمه و همسر برادرم را از گوشی من برداشته و با او تماس گرفته و گفته که من برای این آقا مزاحمت ایجاد میکنم. همش سر کوچهشان ایستادهام. دوم اینکه خانم سومی که با این مجری ارتباط دارد، برای من احضاریه فرستاده و از من به جرم مزاحمت تلفنی از طریق تلفن عمومیهای سطح شهر و تهدید با سلاح گرم شکایت کرده است. در حالی که این زن اصلا من را نمیشناخت و تنها کسی که میتوانست از من اطلاعی به این زن داده باشد، همین مجری معروف بود. تلفنهای پدر و برادران این زن نیز به خانواده ما یکی دیگر از دلایل است. همین موارد باعث شد تا به سیم آخر بزنم و فکر 40 میلیون سفته را از ذهنم بیرون کنم و از این آقا شکایت کنم. شکایت سال 89 را به زور پس گرفت ولی این شکایت دیگر رضایتی ندارد و تا آخر ایستادهام. دلیلش هم شکایت این خانم از من بود. در حال حاضر هم وثیقه 50 میلیون تومانی برایش صادر شده است. او به جای اینکه از من عذرخواهی کند، مرا تهدید میکند و به عناوین مختلف از من شکایت میکند. من تا به حال سکوت کرده بودم و بعد از 5 ماه با توجه به انتشار اخبار دروغ در رسانههای مختلف اقدام به مصاحبه کردم. این فرد چون مدام از من شکایت میکرد، پدرم به عنوان ولی قانونیام شکایت کرده است.
**پدر و مادرت چه زمانی از آنچه برای تو اتفاق افتاده آگاه شدند؟
-مادرم از ابعاد این پرونده و عمق آن اطلاعی ندارد ولی پدرم به طور کامل در جریان ماجرا است.
**واکنش پدرت پس از شنیدن حقیقت ماجرا چه بود؟
-خوشبختانه پدرم خیلی خوب با من رفتار کرد. او در تمام این مدت پشتوانه من بود.البته از لحاظ روحی و روانی تحت فشارهای بسیاری هستم. وقتی به آنچه که بر من گذشت فکر میکنم، عذاب میکشم اما این بار پای ماجرا ایستادهام و با توجه به مدارکی که در دست دارم امیدوارم به زودی به نتیجه برسم.
**اما این مجری همچنان زنده برنامه دارد، با توجه به حساسیتهای حراست سازمان صداوسیما به نظر میرسد که این مجری با توجه به چنین شرایطی ممنوعالتصویر شود، کما اینکه داشتهایم مجریانی که به خاطر استفاده از کلمات و ادبیات خاصی در تلویزیون ممنوعالتصویر شدهاند، چه رسد به پروندههایی نظیر این.
-من نمیدانم که تصمیمات تلویزیون بر چه اساسی گرفته میشود، شاید برخی مدیران تلویزیون قصد دارند از این طریق و به طور غیر مستقیم بر روند پرونده تاثیر بگذارند. اما حال که حکم دادگاخ صادر شده است ،انتظار داریم تصمیم قاطع تری در این رابطه گرفته شود .
**یعنی وقتی مطمئن شدید که دیگر ازدواجی صورت نخواهد گرفت، در شکایت و پیگیری آن مصمم شدید؟-من امید به ازدواج داشتم، ولی وقتی متوجه شدم که این آقا با خانم سوم رابطه نزدیکی دارد و به همین زودیها میخواهد با او ازدواج کند، ناامید شدم و پای شکایتم هم ایستادهام.
**الان چه حسی داری؟-فکر میکنم که تمام اقدامات این فرد از روی حساب و کتاب بود و از پیش میدانست که دارد چکار میکند.
**اگر زمان به عقب برگردد، چه میکنید؟
-قطعا دیگر این ماجرا تکرار نخواهد شد. آن موقع احساسی برخورد کردم.
**اما در بعضی از سایتها نوشته بودند که شما رضایت دادی و این مجری تبرئه شده است ؟!!اصلا اینطور نیست . متاسفانه پرونده شکایت من از این مجری همزمان با شکایت رسانه ای دیگری از این مجری بود که در دادگاه فرهنگ و رسانه بررسی میشد که شنیده ام بسته شده است . این مجری هم که انگشت تردید زیادی را رو به خود دیده بود از این مطلب سو استفاده کرده و با یکی از خبرگزاریها مصاحبه کرده بود . در صورتیکه من هیچگاه از شکایت خود صرف نظر نکرده بودم . و بیشتر قصد جو سازی داشت این اقا.
**بر طبق رای صدره دادگاه کیفری استان این مجری به 80 ضربه شلاق محکوم شده. نظر شما چیست ؟ایا امکان رضایت از جانب شما هست ؟خیر !تحت هیچ شرایط رضایت نخواهم داد . اول به خاطر توهین هایی که این فرز و همسرش به من و خانواده ام کردند و بعد به خاطر تهمتهای مختلفی که به من زده است و من نسبت به این حکم اعتراض دارم و احساس میکنم مماشاتی در این پرونده صورت گرفته است . چون با وجود مدارکی که من به دادگاه ارائه دادم حکم بسیار سبکی برای ایشان صادر شده است . البته هنوز به شکایت پدر من بر علیه این مجری رسیدگی نشده. من از حکم صادره دادگاه کیفری استان راضی نیستم و حتما اعتراض خواهم داد.
**حرف آخر؟
-برخی موارد با من برخوردهایی شد که از این فرد اسم بردهام، اما من هیچ حرفی نزدهام و نامی هم نبردهام. اگر اخباری منتشر شده و در آن تاکید شده که مجری معروف تلویزیون است، به من ربطی ندارد. چون او شغلش این بود و من در این باره جایی اظهار نظر نکردهام. قصد هم نداشتهام صداوسیما زیر سوال برود. خلاف این آدم ربطی به صداوسیما ندارد.
پاسخ دختر شاکی به وکیل مجری مشهور
گر واقعا موکل شما تبرئه شده است، پس چرا بلافاصله بعد از شکایت من در مرداد ماه امسال شما و موکلتان برای ایجاد وحشت و ترس در من به جهت ایذا و ازار و اذیت اقدام به طرح شکایتهای مختلف برعلیه من کردید؟ ابتدا گفتید من مزاحم تلفنی هستم که بازپرس اتهامی متوجه من ندانست. با معرفی شهود دروغین ادعا کردید که من نشر اکاذیب کردم که باز هم جوابی نگرفتید.
سایت انتخاب نوشت : ظاهرا ماجرای شکایت یک دختر جوان از یک مجری سیما و صدور حکم دادگاه در مورد شکایت او که واکنش وکیل متهم را در پی داشت به این زودی پایان نخواهد پذیرفت و مناظره رسانه ای آنان همچنان ادامه خواهد یافت.
در همین رابطه و در پی انتشار جوابیهای از سوی وکیل مجری مشهور، دختر جوان شاکی در جوابیه ای به اظهارات وکیل وی پاسخ گفت که به این شرح است:
جناب آقای حیدری وکیل محترم با سلام
توضیحات، توهینها و تهمتهای شما را خواندم. در جواب صحبتهای شما باید بگویم که، اگر جلسات دادگاه را به یاد داشته باشید خودتان هم متوجه بذهکاری موکل خود شده بودید و به همین خاطر سعی در برقراری صلح و سازش میان ما را داشتید اما با مخالفت خانواده من مواجه شدید.(تماسهای مکرر شما تا روز قبل از برگزاری جلسه دادگاه کیفری با وکیلم و بعضا با مادر پدر من موید این موضوع هستند و با گرفتن ساده پرینت مکالمات شما از مخابرات قابل اثبات است)
۱ ) اولین نکته ای که باید به شما جواب بدهم در رابطه با این موضوع است که من در تاریخ ۳۰ /۸/۹۱ با توجه به اخبار دروغی که از زبان من در رسانهها منتشر شده بود عنوان کردم که تا به حال با هیچ رسانه ای مصاحبه انجام ندادهام و تا گرفتن حکم دادگاه بدوی هم چنین کاری نخواهم کرد اما شما در جوابیه خود فرموده بودید که من یکبار خود را خبرنگار، یکبار نویسنده و... معرفی کرده ام، اما حال اعلام کردهام با سازمان صدا و سیما هیچ ارتباط کاری ندارم. (با مراجعه به سایت خبرگزاری فارس و عصر خبر این تهمت شما کاملا واضح است).
۲)آیا شما نامه پزشکی قانونی را به دقت ملاحظه کرده و خوانده اید؟ بهتر است در رابطه با مطالب درج شده در آن نامه لا اقل با یک استاد ادبیات و یک پزشک متخصص گفت گو کنید تا ابهامات برای شما روشن شود و همچنین گفته بودید من مدارک زیادی به دادگاه ارائه نکردم! آیا مدرکی قوی تر از استعلامهای اداره هواپیمایی کل کشور و یا شهادتها و تاییدیههای هتل داران وادارات اماکن شهرهای اصفهان و مشهد و یا مدارکی که بابت اخذ وام ارایه داده بودم؟!یا متن کامل پیامکها و ایمیلهای ارسالی توسط موکل شما که همه نشانگر صدق گفتههای من در دادگاه بود!
۳)در صفحه سوم حکم صادره از سوی دادگاه پاراگراف آخر نکته ای نوشته شده است که اگر کاملا به آن دقت کنید متوجه میشوید که موکل شما به طور کامل تبرئه نشدند و به نظر میرسد که حکم صادره با تخفیف بسیار زیاد از سوی مراجع قضایی صادر شده است که اعتراض من را به دنبال داشته است. بالاخره من یک فرد کاملا عادی بودم و موکل شما مشهور و به نام. با توجه به این اصل چنین حکمی هم انتظار میرفت که مطمئنا در دادگاه تجدید نظر شرایط فرق خواهد کرد.
۴)شما ادعا کردید سازمان صدا و سیما، شکایت از من را در برنامه کاری خود قرار داده است. میشود از شما تقاضا بکنم که دلیل این شکایت را واضح بیان بفرمایید تا همگان از ابهام در بیابند، یا شاید چون من خواستهام از حق خودم دفاع بکنم این سازمان محترم قصد شکایت از من را دارد؟ چرا مادام سعی داشتید این سازمان را در این پرونده درگیر بکنید؟ در صورتی که بارها اداره حقوقی اعلام کرده است که شکایت شخصی است و آنان قانونا اجازه ورود ندارند.
من با اداره حقوقی سازمان تماس گرفتهام و در صحبت به ایشان همچین مسئله ای را به طور کامل رد کردهاند و اعلام کردهاند که شکایت من کاملا شخصی است و سازمان اجازه ورود به این پرونده را به خود نمیدهد به چه استنادی شما از اداره حقوقی سازمان در این رابطه خرج میکنید؟
۵) شما من را فردی افسانهگو خواندید، آیا شما که یک وکیل مجرب و با سابقه در امر قضاوت و وکالت هستید، با دیدن مدارک من و استعلامات گرفته شده توسط دادگاه و شنیدن اظهارات غیر موجه موکل خودتان باز هم مرا افسانهگو میدانید؟ و لطفا مقام اگاه در سازمان را که گفتهاند من کذب گفتهام را معرفی کنید تا مشخص شود ایشان چه منبع نا آگاهی هستند، که البته من این مسئله را از طریق دستگاه قضایی به شدت پیگیری خواهم کرد. این مقام اگاه اعلام کرده بودند که من قبل هم شکایت کردهام و به نتیجه نرسیدم. بهتر بود واقعیت را میگفتند که به دلیل اصرارهای موکل شما رضایت دادم و در رای دادسرای فرهنگ رسانه شعبه ۹ نوشته شده است: با توجه به گذشت شاکیه، صرف نظر از صحت و سقم قضیه، قرار موقوفی تعقیب صادر شده است.
۶)اگر واقعا موکل شما تبرئه شده است، پس چرا بلافاصله بعد از شکایت من در مرداد ماه امسال شما و موکلتان برای ایجاد وحشت و ترس در من به جهت ایذا و ازار و اذیت اقدام به طرح شکایتهای مختلف برعلیه من کردید؟ ابتدا گفتید من مزاحم تلفنی هستم که بازپرس اتهامی متوجه من ندانست. با معرفی شهود دروغین ادعا کردید که من نشر اکاذیب کردم که باز هم جوابی نگرفتید.
و دقیقا فردای روزی که برای موکل شما قرار وثیقه ۵۰ تومانی صادر شد از من به اتهام سب النبی شکایت کردید که حکم اعدام داشت و قصد ترساندن من را داشتید. استناد خود را تنها معطوف به ۲ پیامک دستنویس بر روی کاغذ کردید و از من شکایت کردید! و بارها اعلام کردید که اگر من از شکایت خود صرف نظر بکنم شما هم رضایت میدهید؟ اینها چه معنی داشت؟مگر نگفتید موکل شما بی گناه است؟ منتظر تبرئه میماندید،چرا شکایت در برابر شکایت !
۷)آقای حیدری، موکل شما در حال حاضر فردی محکوم به تحمل ۸۰ ضربه شلاق تعزیری غیر قابل خرید است و تا قبل از آمدن جواب دیوان عالی کشور ایشان محکوم هستند اما شما در مصاحبه خود گفتید که ۴۰ ضربه برای من و ۴۰ ضربه برای ایشان! در کدام حکم چنین چیزی نوشته شده است که من شاکی از آن بی خبر هستم؟ ضمن اینکه پرونده شکایت پدر من به عنوان ولی قانونی من از این آقا همچنان مفتوح و در دست بررسی است و بزودی از مرحله بازپرسی به دادگاه ارجاع داده میشود و ما همچنان منتظر هستیم شما و موکلتان مانند گذشته برای بی گناه نشان دادن موکلتان و یا ترساندن و رضایت گرفتن از ما شکایتهای جدیدی با موضوعات جدید بر علیه من و یا خانوادهام مطرح کنید که این عمل خود صحه بر بزه کاری موکل شماست.
حرف آخر
شما قصد دارید من را هم به شلاق محکوم بکنید، همین جا با شجاعت تمام اعلام میکنم اگر تشخیص دستگاه قضایی بر این امر باشد که من هم در حکم تجدیدنظر شلاق بخورم مشکلی نیست قبول میکنم و خود را هم مقصر میدانم نه بی گناه. چون نباید به این راحتی اعتماد میکردم. این فرد شاید قابل اعتماد در پشت تریبون باشد اما موکل شما همچنان محکوم است و تبرئه نشده است.
در ضمن گفته بودید دادگاه کیفری استان صلاحیت رسیدگی به این پرونده را نداشته است اما جهت اطلاع شما، دادگاه کیفری به علت اینکه اعظم دادگاههای رسیدگی است، قابلیت و صلاحیت رسیدگی به جرمهای سبکتر را هم دارد. ضمن اینکه این دادگاه و شعبه ۷۸ جرم موکل شما را سبک شمردهاند اما من قطعا اعتراض خواهم داد. امیدوارم از این پس تا صدور و اعلام رای دیوان عالی کشور هر دو طرف پرونده سکوت کنیم و بعد از گرفتن رای قطعی.......
و در پایان یک سوال:
آیا شما و یا موکلتان تا به الان هر ۴ صفحه حکم صادره از سوی شعبه ۷۸ دادگاه کیفری استان را به مقامات نشان دادهاید و یا فقط تا قسمت تبرئه را نشان دادهاید؟
در همین رابطه و در پی انتشار جوابیهای از سوی وکیل مجری مشهور، دختر جوان شاکی در جوابیه ای به اظهارات وکیل وی پاسخ گفت که به این شرح است:
جناب آقای حیدری وکیل محترم با سلام
توضیحات، توهینها و تهمتهای شما را خواندم. در جواب صحبتهای شما باید بگویم که، اگر جلسات دادگاه را به یاد داشته باشید خودتان هم متوجه بذهکاری موکل خود شده بودید و به همین خاطر سعی در برقراری صلح و سازش میان ما را داشتید اما با مخالفت خانواده من مواجه شدید.(تماسهای مکرر شما تا روز قبل از برگزاری جلسه دادگاه کیفری با وکیلم و بعضا با مادر پدر من موید این موضوع هستند و با گرفتن ساده پرینت مکالمات شما از مخابرات قابل اثبات است)
۱ ) اولین نکته ای که باید به شما جواب بدهم در رابطه با این موضوع است که من در تاریخ ۳۰ /۸/۹۱ با توجه به اخبار دروغی که از زبان من در رسانهها منتشر شده بود عنوان کردم که تا به حال با هیچ رسانه ای مصاحبه انجام ندادهام و تا گرفتن حکم دادگاه بدوی هم چنین کاری نخواهم کرد اما شما در جوابیه خود فرموده بودید که من یکبار خود را خبرنگار، یکبار نویسنده و... معرفی کرده ام، اما حال اعلام کردهام با سازمان صدا و سیما هیچ ارتباط کاری ندارم. (با مراجعه به سایت خبرگزاری فارس و عصر خبر این تهمت شما کاملا واضح است).
۲)آیا شما نامه پزشکی قانونی را به دقت ملاحظه کرده و خوانده اید؟ بهتر است در رابطه با مطالب درج شده در آن نامه لا اقل با یک استاد ادبیات و یک پزشک متخصص گفت گو کنید تا ابهامات برای شما روشن شود و همچنین گفته بودید من مدارک زیادی به دادگاه ارائه نکردم! آیا مدرکی قوی تر از استعلامهای اداره هواپیمایی کل کشور و یا شهادتها و تاییدیههای هتل داران وادارات اماکن شهرهای اصفهان و مشهد و یا مدارکی که بابت اخذ وام ارایه داده بودم؟!یا متن کامل پیامکها و ایمیلهای ارسالی توسط موکل شما که همه نشانگر صدق گفتههای من در دادگاه بود!
۳)در صفحه سوم حکم صادره از سوی دادگاه پاراگراف آخر نکته ای نوشته شده است که اگر کاملا به آن دقت کنید متوجه میشوید که موکل شما به طور کامل تبرئه نشدند و به نظر میرسد که حکم صادره با تخفیف بسیار زیاد از سوی مراجع قضایی صادر شده است که اعتراض من را به دنبال داشته است. بالاخره من یک فرد کاملا عادی بودم و موکل شما مشهور و به نام. با توجه به این اصل چنین حکمی هم انتظار میرفت که مطمئنا در دادگاه تجدید نظر شرایط فرق خواهد کرد.
۴)شما ادعا کردید سازمان صدا و سیما، شکایت از من را در برنامه کاری خود قرار داده است. میشود از شما تقاضا بکنم که دلیل این شکایت را واضح بیان بفرمایید تا همگان از ابهام در بیابند، یا شاید چون من خواستهام از حق خودم دفاع بکنم این سازمان محترم قصد شکایت از من را دارد؟ چرا مادام سعی داشتید این سازمان را در این پرونده درگیر بکنید؟ در صورتی که بارها اداره حقوقی اعلام کرده است که شکایت شخصی است و آنان قانونا اجازه ورود ندارند.
من با اداره حقوقی سازمان تماس گرفتهام و در صحبت به ایشان همچین مسئله ای را به طور کامل رد کردهاند و اعلام کردهاند که شکایت من کاملا شخصی است و سازمان اجازه ورود به این پرونده را به خود نمیدهد به چه استنادی شما از اداره حقوقی سازمان در این رابطه خرج میکنید؟
۵) شما من را فردی افسانهگو خواندید، آیا شما که یک وکیل مجرب و با سابقه در امر قضاوت و وکالت هستید، با دیدن مدارک من و استعلامات گرفته شده توسط دادگاه و شنیدن اظهارات غیر موجه موکل خودتان باز هم مرا افسانهگو میدانید؟ و لطفا مقام اگاه در سازمان را که گفتهاند من کذب گفتهام را معرفی کنید تا مشخص شود ایشان چه منبع نا آگاهی هستند، که البته من این مسئله را از طریق دستگاه قضایی به شدت پیگیری خواهم کرد. این مقام اگاه اعلام کرده بودند که من قبل هم شکایت کردهام و به نتیجه نرسیدم. بهتر بود واقعیت را میگفتند که به دلیل اصرارهای موکل شما رضایت دادم و در رای دادسرای فرهنگ رسانه شعبه ۹ نوشته شده است: با توجه به گذشت شاکیه، صرف نظر از صحت و سقم قضیه، قرار موقوفی تعقیب صادر شده است.
۶)اگر واقعا موکل شما تبرئه شده است، پس چرا بلافاصله بعد از شکایت من در مرداد ماه امسال شما و موکلتان برای ایجاد وحشت و ترس در من به جهت ایذا و ازار و اذیت اقدام به طرح شکایتهای مختلف برعلیه من کردید؟ ابتدا گفتید من مزاحم تلفنی هستم که بازپرس اتهامی متوجه من ندانست. با معرفی شهود دروغین ادعا کردید که من نشر اکاذیب کردم که باز هم جوابی نگرفتید.
و دقیقا فردای روزی که برای موکل شما قرار وثیقه ۵۰ تومانی صادر شد از من به اتهام سب النبی شکایت کردید که حکم اعدام داشت و قصد ترساندن من را داشتید. استناد خود را تنها معطوف به ۲ پیامک دستنویس بر روی کاغذ کردید و از من شکایت کردید! و بارها اعلام کردید که اگر من از شکایت خود صرف نظر بکنم شما هم رضایت میدهید؟ اینها چه معنی داشت؟مگر نگفتید موکل شما بی گناه است؟ منتظر تبرئه میماندید،چرا شکایت در برابر شکایت !
۷)آقای حیدری، موکل شما در حال حاضر فردی محکوم به تحمل ۸۰ ضربه شلاق تعزیری غیر قابل خرید است و تا قبل از آمدن جواب دیوان عالی کشور ایشان محکوم هستند اما شما در مصاحبه خود گفتید که ۴۰ ضربه برای من و ۴۰ ضربه برای ایشان! در کدام حکم چنین چیزی نوشته شده است که من شاکی از آن بی خبر هستم؟ ضمن اینکه پرونده شکایت پدر من به عنوان ولی قانونی من از این آقا همچنان مفتوح و در دست بررسی است و بزودی از مرحله بازپرسی به دادگاه ارجاع داده میشود و ما همچنان منتظر هستیم شما و موکلتان مانند گذشته برای بی گناه نشان دادن موکلتان و یا ترساندن و رضایت گرفتن از ما شکایتهای جدیدی با موضوعات جدید بر علیه من و یا خانوادهام مطرح کنید که این عمل خود صحه بر بزه کاری موکل شماست.
حرف آخر
شما قصد دارید من را هم به شلاق محکوم بکنید، همین جا با شجاعت تمام اعلام میکنم اگر تشخیص دستگاه قضایی بر این امر باشد که من هم در حکم تجدیدنظر شلاق بخورم مشکلی نیست قبول میکنم و خود را هم مقصر میدانم نه بی گناه. چون نباید به این راحتی اعتماد میکردم. این فرد شاید قابل اعتماد در پشت تریبون باشد اما موکل شما همچنان محکوم است و تبرئه نشده است.
در ضمن گفته بودید دادگاه کیفری استان صلاحیت رسیدگی به این پرونده را نداشته است اما جهت اطلاع شما، دادگاه کیفری به علت اینکه اعظم دادگاههای رسیدگی است، قابلیت و صلاحیت رسیدگی به جرمهای سبکتر را هم دارد. ضمن اینکه این دادگاه و شعبه ۷۸ جرم موکل شما را سبک شمردهاند اما من قطعا اعتراض خواهم داد. امیدوارم از این پس تا صدور و اعلام رای دیوان عالی کشور هر دو طرف پرونده سکوت کنیم و بعد از گرفتن رای قطعی.......
و در پایان یک سوال:
آیا شما و یا موکلتان تا به الان هر ۴ صفحه حکم صادره از سوی شعبه ۷۸ دادگاه کیفری استان را به مقامات نشان دادهاید و یا فقط تا قسمت تبرئه را نشان دادهاید؟
سهم مجری مشهورفقط 40 ضربه شلاق است
بعد از حکم دادگاه خواستم در نشستی با حضور رسانهها به خبرنگاران درباره پرونده توضیحاتی ارائه کنم که بازهم موکل من موافقت نکرد و گفت ما قائل به قانون و حضور خدا در همه اعمال و رفتارمان هستیم و نیازی به تشریح جزئیات یک پرونده نیست.
غلامحسین حیدری، وکیل مجری مشهور تلویزیون که این روزها درگیر یک شکایت مشکوک شده و بعد از ماهها برگزاری جلسات دادگاه، ظهر چهارشنبه رای «برائت» از ادعای تجاوز به عنف و با اکراه را از دادگاه بدوی دریافت کرد، در گفتگو با تابناک به برخی ابهامات این پرونده پاسخ داد و گفت: مجری تلویزیون محکوم نشده و از ادعاهای شاکی پرونده تبرئه شده است.
وی در این گفتگو هرگز حاضر نشد از شاکی و برخی ادعاهای متناقض و غیر اخلاقی و همچنین استعلامهای پزشکی قانونی درباره این دختر سخن بگوید و معتقد بود: از ابتدا قرار مان با موکلم این بود که در جریان رسیدگی به این پرونده و با توجه به نفوذ رسانهای که وجود دارد، آبروی شخصی ریخته نشود.
وی گفت: بعد از حکم دادگاه خواستم در نشستی با حضور رسانهها به خبرنگاران درباره پرونده توضیحاتی ارائه کنم که بازهم موکل من موافقت نکرد و گفت ما قائل به قانون و حضور خدا در همه اعمال و رفتارمان هستیم و نیازی به تشریح جزئیات یک پرونده نیست.
وکیل پرونده در خصوص حاشیهسازیهای رسانهای نیز گفت: از ماهها قبل، هجمههای شدیدی علیه موکل من در برخی رسانهها مطرح شد که با طرح شکایت در دادسرای فرهنگ و رسانه برخی از این سایتها فیلتر و برخی نیز احضار و تفهیم اتهام شدند و برای برخی نیز قرار وثیقه صادر شد..
موضوع اصلی شکایت این خانم، طرح ادعایی بوده که در دادگاه رد شده و بعد از بررسی های متعدد چهار مستشار و یک رییس شعبه و استعلامهای متعدد به درخواست شاکی، رای بر برائت موکل من داده شده است.
در خصوص بند پایانی حکم دادگاه بدوی نیز، یک ادعا و اتهام دیگر است که باید در دادگاهی دیگر مطرح می شد اما به هر حال ما تابع قانون هستیم و به این حکم هم طبق روال قانونی اعتراض می کنیم و هرچه پیش آید آن را می پذیریم.
وی توضیح داد: درباره ادعای جدید، خانواده شاکی کاملا در جریان بودهاند و اصلا پنهان کاری وجود نداشته است.حیدری همچنین با گلایه از برخی رسانهها گفت: گویا داستان این پرونده از یک شکایت و روال عادی خارج شده و برخی دوست دارند آن را در فضای خارج از قانون کشور باز کنند! من درباره ادعاهای شاکی حرفی نمی زنم چون مدارک موجود در دادگاه به خوبی ماهیت وی را برملا میکند اما اینکه برخی رسانهها به راحتی آبروی یک همکار رسانهای خود را که طبق قانون این کشور که برخاسته از شرع مقدس اسلام است، به خاطر ادعاهای متناقض یک شاکی شکست خورده، در فضای اینترنت میبرند، اصلا کار حرفهای و درستی نیست.
وی افزود: برخی رسانهها امروز باید به خاطر انتشار برخی مطالب صددرصد خلاف واقع، از موکل من و ملت عزیز، عذرخواهی کنند چرا که اگر قانون را قبول داریم، وی تبرئه شده است. ولی بازهم شاهد هستیم که دارند پرده دری می کنند و حریم خصوصی افراد را میشکنند.
این وکیل دادگستری تصریح کرد: همین جا اعلام میکنم اگر شاکی واقعا مدارکی دارد که در دادگاه ارائه نکرده، در اولین فرصت آنها را به دادگاه ارائه کند اما مطمئن باشید او هر آنچه که در توان خود داشت، مطرح کرد و از نهادهای مختلف استعلام خواست اما به نتیجه نرسید و حالا بازی خود را به رسانهها کشانده است.
وی گفت: حق شکایت از برخی رسانهها، برای من و موکلم محفوظ است و بعد از بررسیهای دقیق، این کار را انجام خواهیم داد.
گفتنی است؛ اداره کل حقوقی سازمان صداوسیما نیز از برخی سایتها و رسانههای منتشر کننده ادعاها و گفتگوهای این شاکی نیز شکایت کرده است.
نکته قابل ذکر این است که فرد شاکی در گفتگوهای متعدد، خود را نویسنده، گوینده رادیو، نویسنده برنامههای تلویزیون و خبرنگار معرفی کرده است اما در گفتگوی اخیر گفته هیچگونه رابطهای با سازمان صداوسیما ندارد. و این در حالی است که بعد از طرح ادعاهای واهی این فرد، رسانه ملی طرح شکایت از خود این فرد را در دستور کار قرار داده است!
بنابراین گزارش، «شعبه 78 دادگاه کیفری استان تهران در رای کلاسه 168/78/91 آورده است، مجری معروف صدا و سیما که با شکایت دختری جوان به «زنای به عنف و با اکراه» متهم شده است، پس از برگزاری جلسات دادگاه و اخذ اظهارات شاکی و دفاعیات متهم، در نهایت به جهت ایجاد شبهه برای دادگاه در موضوع اتهامی زنای به عنف و با اکراه و بر اساس مصداق قاعده درء و به استناد به مواد 54 و 177 قانون آییندادرسی کیفری از اتهام زنای به عنف با شرایط احصان تبرئه شده است. دادگاه همچنین اعلام کرده است که متهم بر اساس احراز بزهکاری در ملاقات با شاکیه پیش از اجرای صیغه عقد موقت و با استناد به ماده 637 قانون مجازات اسلامی به تحمل 80 ضربه شلاق تعزیری محکوم میشود.»
این در حالی است که خبرگزاری منتشر کننده این حکم، در تیتر خود به اشتباه عنوان کرده بود: «مجری تلویزیون به 80ضربه شلاق محکوم شد.» و این در حالی است که پس از مهلت قانونی و تجدید نظرخواهی و در صورت اثبات رابطه _ که با توجه به اظهارات وکیل متشاکی پنهان کاری در کار نبوده و حرفی از بزهکاری در ملاقات با شاکیه نیست _ هر کدام از طرفین به 40 ضربه شلاق محکوم میشوند و نه تنها متشاکی.
تفاوت رسوایی اخلاقی مجری مشهور سیما و مجریان بی بی سی و صدای آمریکا
اغفال یک دختر شاید قابل صرف نظر کردن بود، اما زمانی که این موضوع به چندمورد می رسد، دیگر نمی توان از آن صرف نظر کرد و همچنان این فرد را بعنوان سمبل مراسم دینی در رسانه ملی طرح کرد، بویژه آنکه این موضوع به چند مورد ضرب و جرح میان خانمهای قربانی این مجری در فرودگاه و منزل منجر گردیده است
در حالی که بخش های خبری صداوسیما با آب و تاب به رسوایی های اخلاقی واقعی و جعلی در مورد مجریان شبکه های ماهواره ای می پردازند، با وجود صدور حکم دادگاه درباره رسوایی اخلاقی مجری مشهور صداوسیما، همچنان به وی آنتن زنده، آن هم در برنامه های مذهبی داده می شود.
به گزارش خبرنگار "بازتاب"، از آغاز طرح موضوع رسوایی یکی از مجریان مشهور صداوسیما، اطلاعات موثق و مستند آن در اختیار بازتاب قرار گرفت، اما روش "بازتاب" در خودداری از ورود به حریم خصوصی افراد و همچنین دامن زدن به ناهنجاریهای اخلاقی و تشیع فاحشه، موجب شد تا از ورود به این موضوع خودداری شود، اما اصرار صداوسیما بر گذاشتن پربیننده ترین برنامه های مذهبی تلویزیونی در اختیار این فرد، با وجود صدور حکم دادگاه و اطلاع افکار عمومی از آن، از مواردی است که نمی توان نسبت به آن سکوت کرد.
اغفال دختران جوان با استفاده از وجهه مذهبی فرد، اگر در یک مورد اتفاق می افتاد و مجرم اقدام به توبه می کرد، شاید قابل صرف نظر کردن بود. اما زمانی که این موضوع به چند مورد می رسد که دست کم سه مورد آن در محاکم قضایی در حال پیگیری است، دیگر نمی توان از آن صرف نظر کرد و همچنان این فرد را به عنوان سمبل مراسم دینی، در رسانه ملی طرح کرد، به ویژه آنکه این موضوع به چند مورد ضرب و جرح میان خانمهای قربانی این مجری در فرودگاه و منزل منجر گردیده است.
حتی زمانی که حکم این دادگاه از طریق خبرگزاری های رسمی کشور اعلام شده است، بلافاصله روز بعد، پربیننده ترین برنامه تلویزیونی در شبکه اول سیما در اختیار این فرد گذاشته شد که می تواند به منزله متهم کردن دیندارن به این گونه مفاسد اخلاقی تلقی شود.
به راستی زمانی که صداوسیما از طریق گوناگون اقدام به افشای مفاسد اخلاقی کارکنان شبکه های ماهواره ای می کند یا عکسهای خصوصی خانواده منتقدان را بدون حجاب منتشر می کند، چه توجیهی برای لاپوشانی این رسوایی اخلاقی دارد؟
مسوولان صداوسیما که ارتقای فرهنگ دینی مردم از رسالت های اصلی آنهاست،آیا نمی فهمند با این اصرار بر معرفی اغفال کننده دختران جوان به عنوان ویترین مراسم دینی، در افکار عمومی چه تصوری از مومنین و متدینین، بوجود می آید؟
این چه تدبیری است که موجب می شود رافت اسلامی و ستارالعیوبی، فقط شامل حال مفسدین و منحرفین شده و دیگران مورد هتک حیثیت قرار گیرند؟
آیا مسئولان رسانه ملی تصور می کنند همه مجریان و کارکنانشان که دربین آنها بسیاری از افراد پاکدامن وجود دارند، این اندازه فساد اخلاقی دارند که حتی حاضر نیستند این مجری را تا اطلاع ثانوی ممنوع التصویر کرده و از فرد دیگری استفاده کنند؟
آیا این اندازه مفاسد اخلاقی به اندازه یک انتقاد کوچک از احمدی نژاد مهم نیست؟ چرا که برای آن محبوبترین مجریان ممنوع التصویر می شوند، اما برای این، تشویق می گردند.
اگر مدیریت رسانه ملی بر این روش خود در حمایت از افراد فاسد و منحرف اصرار دارد، پیشنهاد می کنیم بخشی از بودجه تبلیغ علیه اسلام و تشیع که توسط آمریکا و اسرائیل تامین می شود را به سازمان صداوسیما اختصاص دهند تا هم جبران کمبود بودجه ناشی از تحریم نفت شده باشد و هم زحمات این سازمان در تبلیغ علیه دین و بدنام کردن اسلام بی اجر نماند.
0 نظرات