رفیق فابریک ها : دوستي و رفاقت چهره‌های سرشناس

دوستي و رفاقت چهره‌ها، هميشه جذاب و پرحاشيه است. اينکه کدام بازيگر سينما با چه کسي رفاقت مي‌کند يا کدام چهره سياسي حاضر است به خاطر يک رفاقت، هزار و يک ماجراي داغ و مهم را به جان بخرد يا کدام ورزشکار، خسته از يک روز سنگين تمرين گوشي موبايلش را برمي‌دارد و با رفيقي براي شب‌نشيني ساده تماس مي‌گيرد و... هميشه و همواره مورد توجه بوده و هيچ‌کس به سادگي از آن نمي‌گذرد...

 اينکه اين آدم‌ها چه کسي را محرم حريم خصوصي خود مي‌کنند و البته گاهي هم از محرميت خارجش مي‌کنند، گزارشي است که در اين صفحات مي‌خوانيد.


شيلا خداداد و نيوشا ضيغمي


يک اصطلاحي هست که مي‌گويد:« فلاني و فلاني دوست‌هاي جون جوني هم هستند»، همان اصطلاحي است که مي‌شود درباره اين دونفر به کار برد و حرف ديگري هم باقي نمي‌ماند.

حميد جبلي و ايرج طهماسب


اسطوره‌هاي رفاقت و همکاري. باور نمي‌کنيد؟! به تمام اين سال‌هاي کنار هم بودن و کار کردنشان نگاه کنيد.

اصلا مي‌توانيد بدون حضور رفاقت و دوستي، شاهکاري مثل «کلاه قرمزي و پسرخاله و دارودسته‌اش» را ناديده بگيريد؟! نه نمي‌شود. هرجا پاي حميد جبلي در ميان باشد، ايرج طهماسب هم هست و برعکس. افتخار دوستي اين‌همه سال هم نصيب خودشان مي‌شود و لذتش هم با عروسک‌هايي که 20 سال است دل ما را برده‌اند، نصيب ما.


نگار جواهريان و باران کوثري


هرکس مي‌گويد دخترها نمي‌توانند دوست‌هاي وفادار هم بمانند، بايد به رفاقت قديمي اين 2 بازيگر نسل سومي و جوان سينما نگاه کند و حرفش را پس بگيرد. نشانه‌هاي عمومي دوستي و رفاقت اين دو نفر از فيلم «خوابگاه دختران» شروع شد، اما قبل از آن‌ هم، رفيقان شفيق هم بودند. اين رفاقت از همان زمان تا الان ادامه دارد و کار به جايي رسيده است که در مجموعه «کلاه‌قرمزي 88»، در يک آيتم، اين دو نفر به جاي نقش بازي کردن، باهم درباره عروسي يکي از دوستان و آشنايان مشترکشان حرف مي‌زدند و پسرعمه‌زا فال گوش ايستاده بود که «عروسي ياسيه».


علي کريمي و پوريا پورسرخ


اينکه جادوگر زمين فوتبال با پوريا پورسرخ چه ربطي به هم دارند، به ما مربوط نيست. مهم اين است که اين دو نفر، اخلاق و خصوصيات هم دستشان آمده و رفاقتي نزديک و صميمي دارند. البته خبرهاي درگوشي حاکي از اين است که پوريا پورسرخ علاقه خاصي به قرمزها دارد و علي پروين هم اسطوره دنياي فوتبالي‌اش است.


امين حيايي و محمدرضا گلزار


اين دونفر آنقدر با يکديگر رفيق?اند که گلزار به خاطر حيايي حاضر شد در فيلم «شام عروسي» در يک سکانس افتخاري بازي کند و مدتهاست تصميم گرفته‌اند يک گروه موسيقي داشته باشند اما حالا که گلزار آمريکاست و پروژه‌هاي ديگر را دنبال مي‌کند و حيايي هم اينجا در فيلم?هاي مختلفي بازي کرده است. 


بهرام رادان و رضا يزداني


بهرام رادان از آن بازيگرهايي است که اصولا در دنياي سينما و موسيقي دوست‌هاي زيادي دارد. دوست‌هايي که نه آنقدر نزديک و صميمي هستند که نام رفيق شفيق داشته باشند و نه آنقدر دور که نسبت آشنايي بگيرند. دوستي اين بازيگر با رضا يزداني هم از جنس همين دوستي است، اما نبايد فراموش کنيم که رادان با اين خواننده يک آهنگ مشترک دارد. 



اصغر فرهادي و پيمان قاسم‌خاني


در روزگاري خيلي دور و اواخر دهه 70 که اصغر فرهادي در تلويزيون سريال مي‌ساخت و قاسم‌خاني فيلمنامه‌نويسي جوان با آينده‌اي روشن بود، رفاقت اين دو نفر آنقدر صميمي و نزديک بود که خانوادگي به سفر مي‌رفتند و فرهادي چند سال بعد ايده اوليه فيلم «درباره الي» را از همان سفرها گرفت اما حالا کارگردان اسکارگرفته ما با يکي از بهترين فيلمنامه‌نويسان سينماي ايران، دوستي دوري دارند و آخرين بار هم در يک مصاحبه دونفره براي اکران فيلم «جدايي نادر از سيمين» درباره اين رفاقت صحبت کردند.


عليرضا عصار و فواد حجازي

زوج عجيب و غريب دنياي موسيقي. رفاقت اين دو نفر از دوران جواني شروع شد و حالا به روزهايي رسيده که هر دو، ميانسالي را تجربه مي‌کنند. آنها با هم معروف شدند و باهم آلبوم‌هاي مهم دهه 80 را ساختند و تور کنسرت دور ايران گذاشتند و البته ميانه راه، کمي هم فاصله و قهر را تجربه کردند؛ قهري که عصار آن‌ را با انتشار آلبومي با آهنگسازي شهريار روحاني، عمومي کرد و آشتي را هم 3-2 سال بعد با اجراي يک کنسرت مشترک. خبرهاي رسيده حاکي است از اوضاع و احوال رفاقت اين دو نفر در اين روزها، مساعد است.


احمدرضا احمدي و مسعود کيميايي


وقتي دو نفر در بچگي، پول توجيبي‌هايشان را جمع کنند و باهم به سينما بروند و فيلم ببينند و رويا بسازند، در روزگار و ايام پيري، همچنان رفيق شفيق هم باقي مي‌مانند و حکايتشان مي‌شود حکايت همين شاعر و کارگردان قديمي. اين رفاقت آنقدر مهم است که کيميايي دقيقا در روزهايي که با بيماري دست و پنجه نرم مي‌کرد، براي مراسم بزرگداشت احمدي از خانه بيرون آمد تا دين رفاقت را کامل ادا کند.


مهران مديري و سيامک انصاري


وقتي جوان باشي و جوياي نام و آدمي هم باشد که به اندازه خود تو باهوش و دنبال نام، رفاقت?تان در سال‌هاي بعد، مي‌شود رفاقت اين دو نفر. مديري در سال‌هاي اخير هيچ‌کدام از کارهايش را بدون حضور انصاري کليد نزده و خبرها از پشت‌صحنه اين‌کارها، تاييد مي‌کنند گاهي اين دو نفر در جدي‌ترين شرايط کاري، فقط با يک نگاه به هم به خنده مي‌افتند و کدها و نشانه‌هاي هم را خيلي خوب مي‌گيرند. البته در دايره دوستان مهران مديري، عليرضا عصار هم به شکل پررنگي حضور دارد.


پژمان بازغي و کامبيز ديرباز


خيلي وقت است که از اين دو بازيگر خبر تازه‌اي در راه نيست، اما رفاقتشان پابرجاست و حسابي هم رفاقت اصيل و درستي است. پژمان بازغي و کامبيز ديرباز نزديک 8-7 سال است که در حلقه اول دوستي هم هستند و خدا را شکر حالشان هم خوب است.


ابراهيم حاتمي‌کيا و رضا کيانيان

روزي روزگاري اين کارگردان و بازيگر، يک روح بودند در دو بدن. آن موقع مي‌گفتند هيچ‌کدام از فيلم‌هاي حاتمي‌کيا بدون حضور کيانيان ساخته نمي‌شود و زوج خوبي شده‌اند اما الان ديگر هيچ خبري از رفاقت اين دو نفر نيست و کيانيان مدام مجسمه‌ مي‌سازد و عکس مي‌گيرد و حاتمي‌کيا هم پشت‌صحنه فيلم تازه‌اش، «چ»، با فريبرز عرب‌نيا سروکله مي‌زند.

عباس کيارستمي و سيف‌ا... صمديان

تا زماني که عباس کيارستمي اعتراف نکرده بود آدم گوشه‌گيري است و اهل تجرد، رفاقت ميان اين فيلمساز و عکاس و فيلمبردار مهم سينما چندان عجيب و غريب نبود اما آنهايي که اين دو نفر را از نزديک مي‌شناسند، هميشه برايشان عجيب است که کيارستمي دقيق و معمولا کم‌حرف چطور با صمديان اجتماعي و خون‌گرم، در يک دايره قرار مي‌گيرند. البته کيارستمي خارج از ايران هم دوستان خوبي مثل خانم ژوليت بينوش و آقاي مارتين اسکورسيزي دارد.

مسعود ده‌نمکي و محمدرضا شريفي‌نيا

هرکسي براي خودش تعريفي از دوستي دارد و ما هم قرار نيست قضاوتي داشته باشيم؛ به همين دليل، در همين فهرست نام اين دونفر را هم مي‌آوريم که خداي‌نکرده کم‌کاري نکرده باشيم. در همين راستا به جاي تعريف از رفاقت و دوستي اين دونفر، توجه شما را به اين نکته جلب مي‌کنيم که شايعات مي‌گويند محمدرضا شريفي‌نيا که روزي روزگاري لقب آچارفرانسه سينماي ايران را داشت در حال حاضر نقش کمرنگي در سينما دارد.


محمود احمدي‌نژاد و اسفنديار رحيم‌مشايي

وسط اين‌همه بازيگر، خواننده و ورزشکار، مهم‌ترين دوستي‌اي که مي‌شود به آن حسادت کرد و از آن درس گرفت، رفاقت آقاي رييس‌جمهور و معاون و رييس دفتر سابقش است. رفاقتي که در تمام اين 7 سال، زبانزد خاص و عام شده است و نمي‌شود از آن چشم‌پوشي کرد. هرچه هم بخواهيم تعريف کنيم، همه درباره آن مي‌دانند و با اين اوضاع حرفي براي گفتن نمي‌ماند. مي‌ماند؟

درباره يکي از مهم‌ترين رفاقت‌هاي تاريخ موسيقي ايران


سما بابايي
«ما سال?ها با هم زندگي کرده بوديم و به تنها چيزي که فکر نمي‌کرديم، مسايل مالي بود. يادم مي‌آيد، چاووش مرداد تعطيل بود و همه به سفر رفته بودند. من و آقاي عليزاده و بيژن کامکار در تهران مانديم. آقاي عليزاده پيشنهاد داد در روزهاي باقيمانده تا پايان تعطيلات، چاووش را رنگ کنيم. رنگ خريديم. سبز کمرنگ و خودمان ديوار را رنگ کرديم تا بچه?ها را خوشحال کنيم.» اينها را «مجيد درخشاني» درباره «چاووش» مي‌گويد؛ همان گروهي که هنوز که هنوز است به عنوان يک حسرت بزرگ در موسيقي ايران درآمده است. اعضاي چاووش که همگي‌شان از بزرگ‌ترين چهره‌هاي موسيقي ايران هستند، خاطره‌ها دارند از آن ساختمان خيابان شريعتي؛ آن ساختمان قديمي و دنج. پاي صحبت هر کدامشان که بنشيني، از محمدرضا لطفي گرفته تا محمدرضا شجريان، حسين عليزاده، مجيد درخشاني، هادي منتظري و کامکارها، خاطره‌ها دارند از رفاقت‌هاي آن روزهايشان. «رفاقت» هم چيز عجيبي است. تا اسمش مي‌آيد، آدم ياد فيلم‌هاي کيميايي مي‌افتد، چاقو، دشنه، خنجر و مانند اينها . اما شايد عجيب باشد که عده‌اي، زماني، روزگاري با هم رفاقت و با ساز و آواز، آثاري خلق کردند که در تاريخ موسيقي ايران بي‌بديل و تا ابد ماندگار است. آنها اواخر دوره پهلوي، کانون «چاووش» را با تلفيق دو گروه «شيدا» (به سرپرستي محمدرضا لطفي) و «عارف» (به سرپرستي حسين عليزاده) تشکيل دادند و رفاقتشان از همين جا شروع شد. مجيدخان درخشاني درباره آن روزها مي‌گويد: «کار ما از بعد از ظهر شروع مي?شد اما از صبح به ساختمان چاووش که همين الان ساختمان شرکت ماهور در آن قرار دارد، مي?رفتيم و صبحانه? را با هم مي?خورديم. آقاي لطفي هم خودشان از صبح مي?آمدند و با ما کار مي?کردند. » حالا همه چيز تغيير کرده است. ديگر سال‌هاست نه از آن گروه خبري است و نه از آن قطعات که همه‌شان به يادماندني بودند. راستش را بخواهيد ديگر هيچ گروه ديگري هم به وجود نيامد که آن تعداد موسيقيدان برجسته در آن باشد. حالا سال‌هاست بزرگان موسيقي از هم دور مانده‌اند. نشسته‌اند در جزاير دور افتاده خودشان و به تنهايي فعاليت‌هايشان را انجام مي‌دهند. لابد براي همين هم هست که کمتر اثري در اين سال‌ها منتشر شد که رنگ و بوي آن آثار را داشته باشد. مثلا رزم مشترک يا سپيده يا خيلي آثار ديگر. همه رفته‌اند سوي خودشان و کار و بار خودشان را مي‌کنند. محمدرضا لطفي که تصميم گرفته است فقط با جوانان کار کند. مشکاتيان هم در حالي خاموش شد که سال‌ها گوشه عزلت گزيده بود و در خانه‌اش در خيابان نياوران روزگار را به آرامي مي‌گذراند. محمدرضا شجريان مدت‌هاست امکان اجراي برنامه در ايران را ندارد و بسياري ديگر نيز در وضعيتي مشابه قرار دارند.
 
Tags:

About author

Curabitur at est vel odio aliquam fermentum in vel tortor. Aliquam eget laoreet metus. Quisque auctor dolor fermentum nisi imperdiet vel placerat purus convallis.

0 نظرات

Leave a Reply